بالاخره بعد مدت ها فرصت نوشتم پیدا کردم. سال گذشته سال کنکورم بود با تمام سختی هایی که داشت و منم اصلا دوس ندارم یادآوریش کنم گذشت نتیجه اش وسط یه روز شهریوری و نیمه ابری شد مامایی. مامایی تو شهری با فاصله چندصد کیلومتری از شهر خودم. نمی دونستم باید خوشحال باشم ازینکه رشته مورد علاقه ام قبول شدم یا ناراحت بابت دور بودنش. در هر حال الان بهمن رسیده و زمان خداحافظی، دل کندن از خونه و مادر و پدرم سخته ولی زندگی بهم نشون داده که روزای سخت میگذره. شاید سریع تر از انتظار امیدوارم بتونم با شرایط جدید کنار بیام.
پ. ن:عنوان تک بیتی از فاضل نظری
درباره این سایت